نوشتن یادم رفته. یادم نمیاد اینجا چه شکلی مینوشتم و دوباره خوندن پستای قدیمیم کمکی نمیکنه. همه چیو نصفه نیمه ول کرده بودم. اینجا. دفترچه ی بنفش جدیدم. نوشتنام. کشیدنام. حتی حس میکنم خودمم نصفه نیمه ول کردم. دوباره شروع کردن همه چیز چه شکلیه؟ انگار رفتارم با زندگیم شبیه به رفتارم با قطعه ی 53 دقیقه ای شجریان (که همیشه فقط تا اواسطش گوش دادم) شده. پایانش ذهنمو درگیر میکنه اما نمیتونم تمومش کنم.
از یه طرف دیگه نکته ای از خودم که اخیرا حسابی ازارم میده اینه که هرچیزی که دستم بیاد بعد چند روز بی اینکه بدونم خراب میکنم. گم میکنم. نابود میکنم. عملا تبدیل به یه حواس پرت دست و پاچلفتی شدم! همین چند روز پیش عینکمو گم کردم و مجبور شدم دوباره یه عینک بگیرم. تو یه ماه گذشته سه تا کاتر گم کردم دوتا هندزفری گرون قیمت رو خراب شده زیر پام پیدا کردم. ماکت درک و بیان رو تو مسیر به دانشگاه نصف کردم و چهار بار به جای کارت دانشجویی کارت شناسایی رو تو دستگاه سلف کشیدم. شیر کاکائومو بی اختیار ریختم روی میز کافه و کلید خوابگاهو دوبار روی قفل جا گذاشتم. نمیدونم چم شده و حتی نمیدونم باید چجوری خودمو اصلاح کنم و احساس بدی که بخاطر این مسئله به خودم پیدا کردم غیرقابل کنترله.
درباره این سایت